مهرشاد سهیلی نوجوانی 17- 18 ساله است که در چند سال اخیر فعالیت هایش باعث ایجاد ابهام در اذهان شد، او که به دیدار مراجع و مسئولان می رود حتی کتابی درباره زندگی نامه اش چاپ شده است. به همین دلایل خبرنگار فرهیختگان در روایت جدید و میدانی خود داستان این نوجوان را روایت می کند. او برای تهیه این گزارش با سفری ۳ روزه به منطقهای مرزی در ایلام (محل زندگی سهیلی) رفته؛ توانسته با او، برخی اهالی محل و همچنین انتشاراتی که گفته شده کتاب زندگی او را چاپ کرده [اما به شدت از دست او عصبانی است] گفتوگو کند.
بخشی از گفتوگوی او با مهرشاد سهیلی را در ادامه بخوانید:
*سهیلی گزارشهای تقریبا یکنواخت اما با دامنه ارقام متفاوتی دارد. او در جایی از توزیع یکمیلیون بسته معیشتی و در جای دیگر از توزیع سهمیلیون میگوید، در گفتوگو با من کل مبلغی که به قرارگاه و موسسه کمک شده را سهمیلیارد میخواند و در جای دیگر آن را پنجمیلیارد و حتی 6 میلیارد تومان عنوان میکند. قبلتر در گزارشهایش از تهیه جهیزیه برای زوجهای جوان هم میگفت اما چندوقتی است این بخش از گزارشهایش حذف شده و به جای آن از تعمیر ۵۰هزار خانه محرومان سخن گفته است. این اعداد و ارقام برایم قابلقبول نیستند
دیدار با مراجع
«اومدم نامه نوشتم برای مراجع با موسسه و هیاتی که داشتیم. آیتالله سعیدی، گرامی، شبیریزنجانی و حسینیبوشهری قبول کردند. رفتیم قم آقای مکارم دفترش خیلی گیروگور دارد. یادمه روضه شهادت امام جعفرصادق(ع) بود- این را برای اولینبار میگویم- روی یک تکه کاغذ نوشتم که ما از مناطق محروم آمدهایم و هیات تعزیهخوانی داریم و میخواهیم با شما صحبت کنیم. مطلب را خواند، بلند شد که برود، مرا نشان داد و گفت این را همراه من بیاورید. رفتیم در اتاقی و صحبت کردیم و گفت چه خبر از شهرتان؟ این نکته را یادم نمیرود. گفت پسرم نوجوانی خیلی از گرم و سردها را نچشیدی. این راهی که شروع کردی سنگ بهت پرتاب میکنند. نوجوان همسن تو زیادند که دارند کار میکنند. اینکه شما از ایلام آمدی خیلی حرف است. بلند گفت گوش به این حرفها هم نده. از این کارها دلسرد نشو و کارت را محکم ادامه بده. گفتم از امامجمعه دلسردیم. گفتند گوش نده اینها میگذرد.» این اظهارات نشان میدهد که در گام نخست، سهیلی با استفاده از موضوع تغزیهخوانی و هیات برخی از این دیدارها را هماهنگ کرده است. او در نامهنگاریهایش از کلیدواژه «مناطق محروم» هم به بهترین نحو استفاده کرده و احتمالا همین نیز باعثشده بسیاری از علما حاضر به پذیرش او شوند.
کمک میلیاردی همراه اول
جمعآوری کمکهای مردمی از شهر موسیان با جمعیت حدود 3 هزار نفر، نمیتواند هزینه ایدههای بلندپروازانه سهیلی را بدهد. او به فکر تامین منابع مالی از راههای دیگر میافتد: «از پرواز سیستان و بلوچستان بهسمت هتل محل اقامتم میرفتم. نمیدانم چطور شد تاکسی از ونک گذر کرد و چشمم به برج همراه اول افتاد. آقای بای که طلبه است و یک گروه جهادی در گلستان دارد، همراه من بود. گفتم این همراه اول چطور میتواند به ما کمک بکند؟ با خود فکر کردم که میشود برای ما به مردم پیامک بزند و اگر اینطور شود، غوغا میکنیم. هیچی به بای نگفتم. به یکی از بچهها پیغام دادم که شماره اخوان مدیر همراه اول را میخواهم. عضو گروه مجازی خبرنگاران هم بودم. سرچ کردم... با تلفن هتل زنگ زدم. شانس ما جواب داد. گفتم ما یک گروه جهادی هستیم و به شما ارادت داریم و میخواهیم شما را زیارت کنیم. گفت من فرصت ندارم. اگر موضوعی هست، مکتوب بفرستید. من خیلی سمج هستم. خیلی پیگیری کردم و گفت یک ساعت دیگر برج باشید. به جلسه رفتم و ماجرا را گفتم. اخوان گفت من چه کار میتوانم بکنم؟ [گفتم] خواسته ما در حد پیامک است و هیچ انتظاری نداریم. گفت در بحث ماسک میتوانیم کمک کنیم. یک یا دو میلیون یا بیشتر ماسک دادند. تنها کار همراه اول برای ما ارسال پیامک بود.»
اصلیترین منابع مالی قرارگاه مهرشاد سهیلی را همین پیامکها تامین میکنند. سهیلی میپرسد: «بعد از این ارسال پیامک چه اتفاقی افتاد؟» بدون اینکه منتظر بماند، ادامه میدهد: «همراه اول در اعیاد و مناسبتهای مختلف، پیامک ارسال میکرد. یادم میآید که هر سری که پیامک ارسال میشد، حدود 200 میلیون تومان پول به حساب ما مینشست. جمع مبالغی که به حساب ما پول آمد، یک میلیارد و 600 و خردهای میلیون تومان در این 2 سال بود. مازاد هم یک میلیاردتومان هم روی حساب گروه جهادی. درمجموع شاید 3 میلیاردتومان بود.»
سعی میکنم کمتر وارد کلامش بشوم تا روندی را که میخواهد آن را تشریح کند، از یاد نبرد. او از خستگی خانواده بهدلیل ترددهای زیادی که به خانه برای کارهای قرارگاه شده، میگوید و چاره کار را خرید یک خانه میداند: «یک محلی را در دهلران خریداری کردیم. یک خانه بود که تمام اسنادش هم موجود است. 530 یا 580 میلیون تومان. خانه را تجهیز کردیم و جلسات را بردیم آنجا.»
موسسه امام صادق و ابهاماتش
سهیلی مشخص نیست چه زمانی در قم به سازمان تبلیغات اسلامی مراجعه کرده است تا مجوز موسسه امام صادق(ع) را بهعنوان بازوی فرهنگی قرارگاه اخذ کند اما تصویری که از مجوز فعالیت در صفحه اینستاگرام به نام اوست، نشان میدهد که آن را در اواخر اردیبهشتماه 1400 گرفته است: «با حجتالاسلام شعبانزاده صحبت کردم. گفتم ما یک گروه هستیم و میخواهیم کار جهادی بکنیم. گفت بله ما اطلاعاتی از شما داریم، خوب است موسسه تشکیل دهید و کار کنید. مجوزهایش هست و موسسه امام صادق(ع) فعالیت خود را شروع کرد. گروه جهادی حضرت مهدی به اسم من بود. موسسه امام صادق چون سامانهای بود و سن من برای مسئولیت این موسسه پایین بود، آقای مهدی طالبی را که از بچههای قم بودند، مسئول گذاشتم تا مجوز بگیریم. دوست نداشتم قوانین را زیر پا بگذاریم. در قالب موسسه برنامهها و کارهای فرهنگی ادامه داشت.»
مجوز ابتدایی موسسه امام صادق به نام حجتالاسلام وحید قنبریراد صادر شده است. در این مجوز اجازه داده شده است موسسه امام صادق در حوزه تخصصی «مهدویت» و در شهر «قم» فعالیت کند. در تعهدنامهای هم که سهیلی آن را امضا کرده، متعهد شده که فعالیت کانون «در محدوده زمانی و مکانی اعلامشده اعتبار» دارد. اما آنطور که از شواهد امر پیداست، نه موسسه در حوزه تخصصی خود فعالیت میکند و نه محدوده مکانی آن شهر قم است. سهیلی به همین دلیل برای استفاده از بخشی از مبالغی که به شیوههای مختلف به دست آورده، آن را به حساب شخصیاش واریز میکند: «یک حساب داشتیم برای گروه جهادی و یک حساب داشتیم برای موسسه امام صادق. الان یک سال است تقریبا در امام صادق کار میکنیم. حساب حضرت مهدی جمع شد. حساب امام صادق چون قم بود، نمیشد بیاییم اینجا. مجبور بودیم از امام صادق به حساب شخصی خودم واریز کنیم. درمجموع در آن حساب گروه جهادی و امام صادق [هرکدام] یک میلیارد و خردهای بود. در حساب امام صادق یک میلیارد و خردهای بوده و حساب شخصی من هم یک میلیارد و خردهای بوده است.» اعداد و ارقامی که در حساب موسسه و شخصیاش است، خیرهکننده است. اینکه چگونه توانسته پول کمکهای مردمی را به حساب شخصیاش واریز کند