سیاسی
تسنیم
۱۴۰۰/۰۶/۲۴ ۱۲:۵۵:۴۷
روايت خبرنگار تسنيم از حضور دو روزه در اوين
روايت خبرنگار تسنيم از حضور دو روزه در اوين
هر چه باشد محبسِ آدمي است؛ با ديوارهايِ بلند‌ و غروب‌هايِ دلگير. روايت حضور دو روزه خبرنگار تسنيم در زندان اوين را در اين گزارش بخوانيد.
تسنیم

"بازداشتگاه اوين " اين نشان‌ سَر‌در ساختماني قديمي‌ در يکي از مناطق خوش آب و هواي تهران‌ است که به "زندان اوين" مشهور است.

هر چه باشد محبسِ آدمي است؛ با ديوارهايِ بلند‌ و غروب‌هايِ دلگير‌ که سختي‌‌‌‌ها و محدوديت‌هاي خاص خودش را دارد و اين ويژگي‌ِ همه‌ زندان‌هاست‌ که قرار است ساکنانش‌ را متنبّه‌ و متحوّل کرده و آدم‌ جديدي براي جامعه پرورش دهد.

اوين‌ اما انگار بيش از آنکه زندان باشد، يک کد اختصاصي براي تهاجم ‌و تخريب‌ نظام جمهوري اسلامي از سوي جريانات معاند‌ و کشورهاي متخاصم‌ است که با اسم رمز "حقوق بشر" در رسانه‌ها‌ و شبکه‌هاي اجتماعي گاه و بي‌گاه به ايران هجمه مي‌‌آورند‌.

به‌ عنوان خبرنگار همواره تصور مي‌کردم که روايت جريانات معاند از "زندان اوين" تا حدودي واقعي اما اغراق‌آميز است؛ يعني بزرگ‌نمايي و وارونه‌نمايي از يک واقعيت. حضور در زندان و بازديد از بخش‌هاي مختلف آن براي روايتگري واقعي، جذابيت‌هاي خاص خودش را دارد. آن هم براي کسي‌ که به آنجا دعوت شده و ورود و خروجش ارادي است! از ديدار با مددجويان (زندانيان) گرفته تا بازديد از اندرزگاه‌ها و محل‌ ويژه‌‌ ملاقات و بخش قرنطيه کرونايي.

با خودم گفتم خبرنگار هم که باشي تا چيزي را با دو چشم‌‌ خود نبيني باور نمي‌کني و نمي‌تواني تصوير درستي به جامعه نشان‌ بدهي. پس عزمم‌ را جزم کردم و با هماهنگي سازمان زندان‌ها و به بهانه انتشار فيلم‌هايي از اوين، دو روز پياپي عازم اين ندامتگاه‌ شدم و از بخش‌هاي مختلف زندان بازديد کردم و اينک، آنچه مي‌خوانيد روايت‌هايي‌ خواندني است، از حضور دو روزه در بازداشتگاه اوين‌:

1. بازداشت در اوين. دست‌بند و پابند به او بسته‌اند. مأمور بدرقه منتظر است اسمش را نگهبان تأييد کند تا مددجو براي گذراندن دوران قرنطينه 14 روزه تحويل بند قرنطينه شود. پزشک زندان او را معالجه مي‌کند. اگر بيماري خاصي داشته باشد، مجوز مصرف و نگهداري دارو را به او مي‌دهد. حتي اگر نياز به جراحي داشته باشد، مددکاري بيمارستان را مکلف به تعيين وقت براي جراحي يا ديگر خدمات بيمارستاني مي‌کند و در نهايت اينکه، مددجو وارد محيط زندان اوين مي‌شود. من هم پشت سر اين زنداني، وارد زندان مي‌شوم و براي هماهنگي‌هاي لازم به دفتر رئيس‌ مي‌روم.

2. دفتر رئيس در اوين. تقريباً اولين ساختمان، متعلق به دفتر رئيس است. «رئيس»ي که در عين اقتدار، با زندانيان رفاقت دارد و مي‌گويد زنداني، ميهمان ماست تا اصلاح و بازاجتماعي‌ شود. مشکلات خاص خودش را دارد. نامه خانم «سپيده قليان» خطاب به رئيس زندان روي ميزش بود؛ درخواست مواد اوليه براي پختن کيک جهت تولد يکي از اعضاي خانواده، که در ذيل آن پاراف کرده "مساعدت شود". نامه جوان ديگري که درخواست اتوي مو کرده بود، آن هم در زندان!‌ درخواست براي ديدار‌هاي حضوري که در شرايط کرونا، انجامش سخت‌‌تر شده تا حجم انبوهي از نامه‌ها خطاب به مسئولان عالي دستگاه قضا.

به مراقبين هم تذکر داده که عصبانيت و ناراحتي‌هاي مددجويان را درک کرده و هيچ‌گاه از کوره در نروند؛ چون زنداني آمده تا اصلاح شود نه تنبيه. و در پشتِ اين ديوارهاي‌ بلند، کسي را براي گفتن‌ درد دل‌ها‌ و ملاطفت‌ ندارد، جز زندانبانش‌.

3. ماجراي فيلم‌هاي منتشره از اوين. رئيس زندان در پاسخ به سؤالم‌ اين‌طور توضيح مي‌دهد: از سال 95 تا 96 هر چه در زندان بوده را گشتند و چند فيلم تقطيع شده ساخته‌اند که در اکثر آنها، زندان و مأمورين زندان بي‌تقصيرند و در مقصرها نيز، عاملين در اختيار واحدهاي نظارتي و قضايي‌ دستگاه قضا هستند. فيلم کندن درب نگهباني و ضرب و شتم زنداني توسط مأمور را هم پرسيدم که گفت فيلم تقطيع شده است؛ چون آن زنداني از صبح که به دادگاه رفته با سرباز ما درگير بوده و هنگام ورود به زندان درب نگهباني را از جا مي‌کنَد تا به صورت سرباز بزند اما سرباز به جاي خويشتن‌داري، ناپختگي کرده و به زنداني ضربه مي‌زند... که همانند ديگر موارد اکنون در حال برخورد قضائي است.

و اما حرف آخر، ما خودمان هم شايد نمي‌توانستيم اين‌قدر زندان‌، اندرزگاه‌ها و بندهاي زندان را تميز و مرتب منعکس کنيم. براي انتشار چند اشتباه که از سوي مامورين سر زده، لطف بزرگي کرده و تميزي اوين را به همگان نشان دادند. ما تصاوير زيادي داريم که... خانم "ن. م" خودش را به شيشه نگهباني مي‌کوبد و دستش خوني مي‌شود؛ خون ريخته شده به زمين را طور ديگر روايت مي‌کنند.

خب، همين خانوم را ما به زور از زندان بيرون کرديم تا به زندان محل سکونتش برود (چون قانون است). يا آن آقاي مدعي، کارش در زندان رقص است اما خودزني که مي‌‌کند، مي‌گويد از وضعيت زندان ناراضي است! فيلم رقصش الآن در گوشي‌ام هست.

4. در بند 4 اوين. وارد سالن که شدم، هر چند نفر در يک اتاق نشسته‌ يا خوابيده‌ بودند. افراد مشهوري در اين بند حضور دارند از آقاي "الف.ط" گرفته تا متهمان يا محکومان پرونده پتروشيمي، محيط زيست و "و"، "خ" که مي‌گويند شاخ اينستاگرام بوده‌اند. همه اتاق‌هاي تلويزيون و يخچال دارد. آشپزخانه 35 شعله‌اي هم در ابتداي سالن است براي آنها که نمي‌خواهند غذاي زندان را بخورند. فروشگاه هم وسط بند. البته برخي ناراضي بودند اما نه از زندان، از اينکه چرا رسيدگي به پرونده‌شان طولاني شده يا برخي از اين دست موارد که ارتباط مستقيمي با زندان ندارد. غير زنداني را که مي‌بينند دعوت مي‌کنند، به اتاق‌شان. گپ و گفت يک‌ساعته در بند همراه با پذيرايي چاي و ميوه. (ميوه و موارد اضافي خوراکي را خودشان تهيه کرده‌اند) در محوطه‌ هواخوري هم يکي ديگر از زندانيان مشهور امنيتي را ديدم. از او درباره‌ وضعيت زندان پرسيدم. گفت: "من از سال 87 تا به امروز به اوين مي‌آيم و مي‌روم. واقعاً در مجموع رضايت دارم."

5. آموزش در اوين. از آموزش زبان انگليسي - اسپانيولي گرفته تا کارگاه منبت‌کاري و مکانيکي. در طبقه اول، اندرزگاه 4 و در جنب‌ کتاب‌‌خانه مجلل و بزرگش که بيش از 10 هزار جلد کتاب دارد. کلاس‌هاي روزانه براي مددجويان برقرار است؛ از کلاس زبان انگليسي و اسپانيولي گرفته تا آموزش‌هاي تخصصي مثل مکانيکي! "مي‌گفت 6 ماه است که در اوين زبان انگليسي را شروع کرده و به سطح قابل قبولي رسانده است." اساتيد زبان، از اساتيد زبان دانشگاه بودند. البته برخي مددجوياني که به زبان آشنايي دارند نيز همراهي مي‌کردند.

6. اشتغال در اوين. به سالن بزرگي رفتم که در آن، حدود 500 مددجو در حال خياطي بودند؛ هر کدام‌ از مددجوياني که صبح‌ها تا ساعت 14 براي اشتغال به اين بخش مي‌آمدند، به کاري مشغول بودند که من فقط به بخش خياطي آن رفتم. حقوق‌شان هم به موقع به حساب‌‌شان واريز مي‌شد. گفته مي‌شد شهيد لاجوردي اين بخش را با چهار چرخ خياطي کليد زده و با کمک خيرين توسعه داده است و حالا در همين بخش حدود 500 مددجو شاغل هستند.

به نظر مي‌رسد اين اقدام ارزشمند اقتصادي، داراي يک اشکال بزرگ باشد و آن‌هم‌ ترکيب شدن همه زنداني‌ها با يکديگر است؛ زنداني 20 ساله بدون سابقه، با زنداني 70 ساله پرسابقه و...

7. کرونا در اوين. همه مددجويان که واکسن دُز اول را دريافت کرده و قرار است تا چند روز ديگر دُز دوم را نيز دريافت کنند. بهداري زندان، چند بيمار کرونايي داشت که آنها را براي درمان و گذراندن دوران نقاهت در قرنطينه نگه داشته بود؛ ناگفته نماند، هر زنداني به محض ورود بايد در بخش قرنطينه 14 روز را سپري کند و بعد از گذراندن قرنطينه و البته نداشتن علائم و تست کرونا، به بندها منتقل مي‌شود. همه ماسک زده بودند؛ مگر در اتاق‌ها. زنداني‌ بدون ماسک حق خروج از اتاق خودش را نداشت. ماسک‌ها روزانه براي زندانيان تعويض مي‌شد و مواد ضدعفوني‌کننده هم به همه اتاق‌ها داده بودند.

8. ملاقات در اوين. همه امکان ملاقات دارند؛ مگر کساني که قاضي‌ آن‌ها را بر اساس مصالح‌ و با استناد به قانون ممنوع‌ الملاقات کرده است. روي ديوارش ريز نوشته بود: "اشتياقي که به ديدار تو دارد دل من- دل من داند و من دانم و دل داند و من". سالن ملاقات حضوري و تلفني برقرار است و هر زنداني مي‌تواند در هفته يک وقت ملاقات داشته باشد اما سالن و اتاق هاي ملاقات شرعي سوت و کور است، به بهانه شيوع بيماري کرونا تعطيل شده بود که اکثر زنداني‌‌ها به آن معترض بودند و مي‌گفتند که کرونا عذرِ قابل قبولي براي کنسل شدن اين ملاقات‌ها نيست و به گفته آن‌ها، مجموعه سازمان زندان‌ها مي‌تواند با برخي اقدامات پيشگيرانه همچون تست سريع، اين امکان شرعي را فراهم کند.

9. ورزش در اوين. سالن ورزشي مجهزي در اوين براي ورزش‌هاي چون بدنسازي فراهم بود. سالن استخر به دليل کرونا بسته شده بود اما واليبال و فوتبال (گل کوچيک) تقريباً در همه بندها برقرار بود. صبح‌ها ورزش‌ها و نرمش‌هاي صبحگاهي با شرکت مسئولين اندرزگاه‌ها و مراقبين برگزار مي‌شد؛ حداقل 5 ميز مخصوص بازي شطرنج در اندرزگاه 4 وجود داشت که از صبح تا زماني که گفته‌ مي‌شود، خاموشي مي‌زنند، براي مددجويان قابل استفاده است.

10. معنويت در اوين. صداي اذان در بند 4 پيچيد. طبقه پايين بند، نمازخانه بزرگي‌است؛ مملو از نمازگراران. از آن‌که جرمش مالي است، تا محکوم‌ امنيتي. همه به نماز مي‌ايستند. بعد نماز، کلاس قرآن توسط يکي از مددجويان برگزار مي‌شود. پرچم مشکي به احترام محرم در همه بندها نصب شده است. با يکي از روحانيوني که در سازمان زندان‌ها مسئوليت دارد، در بند قرنطينه وارد يک اتاق شدم. روحاني خوش مشربي‌ است‌. ابتدا همه جز چند نفر روي تخت خود دراز کشيده بودند و از آنجا که تازه رسيده بودند، مي‌گفتند، خسته‌ايم و حال نداريم اما حاج آقا از اشتباهات انساني گفت تا بخشش خدا، و در انتها با صداي يک مدد به روضه امام حسين(ع) کشيده شد.

و اما نهايت اينکه، آزادي از اوين. مي‌گفت بهترين صدا، صدا پيج نگهبان بند است که آزادي‌ات را اعلام کند. وقت آزادي رسيده است؛ مسئولان‌ زندان براي بعد آزادي مددجويان‌ هم برنامه دارند. از وام اشتغال گرفته تا مشاوره‌هاي خانواده و اجتماعي پسا زندان.

مهدي مشکيني

صفحه اصلی خبر اجتماعی اقتصادی سیاسی بین الملل فرهنگی ورزشی ارتباط با ما